روزانه نویسی

با کلی ذوق و شوق داشت از ستاد تعریف میکرد که چقد شلوغ بوده و توی این حول و حوش هم گوشیش یه طرفه میشه و روز جمعه زنگ میزنه گوشیش رو وصل میکنن. من : به کی زنگ زدی؟؟ اون: دیگه دیگه من: اها یادم اومد یه دوست داشتی توی مخابرات. اون برات درست کرد اون : نهههه نهههه من: روزانه نویسی...ادامه مطلب

وقتی میخای یه فرم پر کنی و معرف میخان که تو رو تایید کنه وقتی کنکور ثبت نام میکنیو میزنی بدون سهمیه وقتی میخای بری دانشگاه و کسی از استادها اشنات نیست وقتی درست تموم شده و با کلی ذوق میری دنبال کار و میبینی چون کسی معرفیت نکرده بهت کار نمیدن و هزارتااااااا وقتی روزانه نویسی...ادامه مطلب

ماه رمضانتون مبارک و اولین روز روزه داریتون قبول. فک کنم چهارمین ماه رمضونیه که ما باهم اشناییم و داریم سپری میکنیم. اون قدیم قدیما که جزیره کار میکرد توی ماه رمضون وقتی شب کار بود طرح فعال میکرد  و تا خود صبح صحبت میکردیم کل ۳۰ روز ماه رمضون ما اینجوری سپر روزانه نویسی...ادامه مطلب

یه کاری کرده که به شدت از دستش عصبانی ام و فرصت حرف زدنم بهش ندادم و نمیخام بدم چون قبول نداشت کار اشتباهی کرده. با امروز فک کنم سه روز میشه که بلاکش کردمو جوابشو ندادم. هیچ راه ارتباطی نداره. اینقددددد کارش ناراحتم کرده که حتی نمیخام بهش فرصت دوباره بدم. ش روزانه نویسی...ادامه مطلب

سکوت نیمه شب ها رو خیلی دوست دارم همه چی اروم یه نسیم خنک صبحگاهی هم از پنجره میاد . توی اتاق فقط صدای تیک تیک ساعت و گه گاهی صدای حرکت قطار میاد. اینجا نزدیک تر به راه آهنه ولی بازم مسافتی هست اما توی سکوت شب میشه صدای حرکت و بوق قطارو شنید.

۱۱ خرداد ماه ساعت ۵ صبح

روزانه نویسی...

ساعت ۴ صبح با درد دلم و حالت تهوع بیدار شدم وحشتناککککک درد داشتم فکر کردم شاید علتش مشکلات مربوط به خانما باشه ولی ناحیه ی درد کل شکمم بود و همچنان ادامه داره.

رفتم توی نت سرچ کردم شبیه درد اپاندیسه . خدایا اپاندیس نباشه من میترسم از عمل.

منتظرم بقیه از خواب بیدار شن بهشون بگم 

حالم بده

بعدا نوشت:

درد دلم کمتر شده اما همچنان درد دارم

روزانه نویسی...

وبلاگ منو هیچ کس نداره اما اخیرا مشکوک شدم به اینکه یه اشنا داره میخونه.

امیدوارم حسم اشتباه باشه چون اصلااااااا دلم نمیخاد کسی وبلاگمو داشته باشه وگرنه مجبورم اسمشو عوض کنم.

روزانه نویسی...

مشاهده یادداشت خصوصی

روزانه نویسی...

صدای منو از توی قطار دارید میشنوید داریم از سفر برمیگردیم سرماخوردم اساسی. رسیدم خونه پست سفرنامه رو میزارم.

روزانه نویسی...

جمعه صبح زود رسیدیم ظهر ناهار دعوت بودیم بعد از کمی استراحت و حموم کردن ساعت ۱۲ رفتیم مهمونی. شنبه صب وقت ارایشگاه داشتم واسه هایلایت موهام. از ۹:۳۰ تا ۴ ارایشگاه بودم و متاسفانه موهام خیلی خوب رنگ نگرفت چون در مقابل دکلره مقاومت میکرد نیس سال مقاومته موهای منم مقاومت کردو رنگ نگرفت. چندباری هم خرید روزانه نویسی...ادامه مطلب